ببین عزیزم! من به اندازه کافی خسته و بی‌حوصله هستم. این خستگی تونسته چشمام رو اونقدری گود کنه تا به اسلحه‌م تبدیل شه. ممکنه با یه شوخی کوچیک، گریه‌م دربیاد و تو یک راست از چشمم بیفتی توی دریاچه! اگرم حرفت عصبانی‌م کنه و اشکم رو نتونه دربیاره، یک راست می‌افتی ته دره. لطفا مراقب تک تک حرفات باش؛ به خاطر خودت میگم...